از کسانی که به بالاترین آگهی می دهند حمایت کنیم

شرمنده می شوم وقتی به در و دیوار بالاترین نگاه می کنم و محل های تبلیغاتی را خالی از آگهی می بینم، شرمنده از این همه غفلت که ما کاربران بالاترین را فرا گرفته است.

این روزها که بحث بر سر نحوه تامین مخارج تلوزیون جنبش سبز بالا گرفته است، ناخودآگاه سوالی در ذهن انسان خطور می کند که ما برای تامین هزینه های مالی بالاترین چه کرده ایم؟

بالاترین از نظر مالی به جایی وابستگی ندارد، تا کنون اعضایش را برای پرداخت حق عضویت یا نظایر آن ملزم نکرده است و بزرگ منشانه و بی هیچ چشم داشتی یکی از بهترین فضاهای هم اندیشی در وب فارسی را در اختیار ما گذاشته است.

یکی از معدود منابع مالی بالاترین تبلیغات بسیار محدود آن است. با این همه، خالی ماندن فضاهای تبلیغاتی در بالاترین نشانه چیست؟

شاید کمترین وظیفه ما این باشد که به آگهی دهندگان در بالاترین نشان دهیم که یک آگهی در بالاترین با یک آگهی در سایر سایت ها یکسان نیست.

هر روزه صدها سایت تجاری با وارد کردن لینکهای غیرمجاز در بالاترین، برای خود مخاطب جذب می کنند و در این میان شایسته نیست سایتهایی که رسما در بالاترین آگهی داده اند و از آن حمایت کرده اند، بی مخاطب بمانند.

حمایت از رسانه های آزاد را از بالاترین آغاز کنیم. باید به آگهی دهندگان اثبات کنیم که یک تبلیغ در بالاترین، بالاترین کاری است که برای معرفی خود می توانند انجام دهند.

۱ نظر:

Unknown گفت...

sharmande ke inja minevisam, rabti be posti ke kardin nadare vali mikhastam yejoori behetoon etela' bedam rahe dig'e benazaram naresid.

shahram nazeri akhiran ye ahang dar hemayat az mardom va entekhabat khoonde ke linke downloade oono vasatoon mifrestoon, too blogetoon gharar bedid.... hajmesh faghat 1 mb
http://sites.google.com/site/irkohan/IraneKohan.mp3
matnesham ine :
ایران ِ کهن

اِى خشم ِ به جان تاخته، توفان ِ شرر شو
اِى بغض ِ گل انداخته، فريادِ خطر شو
اِى روى ِ برافروخته، خود پرچم ِ ره باش
اِى مشتِ برافراخته، افراخته ترشو

اِى حافظِ جان ِ وطن، از خانه برون آى
از خانه برون چيست كه از خويش به در شو
گر شعله فرو ريزد، بشتاب و مينديش
ور تيغ فرو بارد، اِى سينه سپر شو

خاكِ پدران است كه دستِ دگران است
هان اِى پسرم، خانه نگهدار ِ پدر شو
ديوار ِ مصيبت كده¬ى حوصله بشكن
شرم آيدم از اين همه صبر ِ تو، ظفر شو
تا خود جگر ِ روبَهَكان را بدرانى
چون شير در اين بيشه، سراپاى جگر شو

مسپار وطن را به قضا و قدر اِى دوست
خود بر سر ِ این، تن به قضا داده، قدر شو
فرياد به فرياد بيفزاى، كه وقت است
در يك نفس ِ تازه اثرهاست، اثر شو

ايرانى ِ آزاده، جهان چشم به راه است
ايران ِ كهن در خطر افتاده، خبر شو
مشتى خس و خارند، به يك شعله بسوزان
بر ظلمتِ اين شام ِ سيه فام، سحر شو